بسم الله الرحمن الرحيم
خواهر بزرگوارم سلام
بله ، من راهم و تو نيز راهي . اصلا در اين راه ، راه و رونده يكيست .
اما درباره رسيدن، من فكر مي كنم رفتن مهم است نه رسيدن ! اصلا بگذار اين گونه بگويم كه رفتن همان رسيدن است ، از ما جز رفتن بر نمي آيد و از ما هم رسيدن نخواسته اند .
تو خوانده اي كه : أفرأيتم ما تحرثون ، أ أنتم تزرعونه ام نحن الزّراعون
كار من و تو كاشتن است نه روياندن ، روياندن با اوست
و باز خوانده اي كه فرمود : من يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله
مي بيني كه به ما گفته اند از خانه خارج شو ، همين كافي است . اگر رسيدي يا قبل از رسيدن مرگ تو را دريافت او خون بهاي توست . و صد البته آن كه خانه نفس را به مقصد خدا و رسول ترك كرد از خود بيرون آمد و جلوه اي از تجليات او شد و گر نه چرا اجرش با او باشد؟
مگر رسيدن غير از آن است كه او باشد و او ؟
بي اغراق به حالت غبطه مي خورم و بر خويش افسوس .
در خلوتهاي عاشقانه ات مرا از دعايت بي بهره نكن و از ياد نبر .
از حق مي طلبم كه هماره صافي باشي نه صوفي !
يا حق