• وبلاگ : دفترچه يادداشت
  • يادداشت : گذشت
  • نظرات : 28 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خواهر بزرگوارم سلام

    بله ، من راهم و تو نيز راهي . اصلا در اين راه ، راه و رونده يكيست .

    اما درباره رسيدن، من فكر مي كنم رفتن مهم است نه رسيدن ! اصلا بگذار اين گونه بگويم كه رفتن همان رسيدن است ، از ما جز رفتن بر نمي آيد و از ما هم رسيدن نخواسته اند .

    تو خوانده اي كه : أفرأيتم ما تحرثون ، أ أنتم تزرعونه ام نحن الزّراعون

    كار من و تو كاشتن است نه روياندن ، روياندن با اوست

    و باز خوانده اي كه فرمود : من يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله

    مي بيني كه به ما گفته اند از خانه خارج شو ، همين كافي است . اگر رسيدي يا قبل از رسيدن مرگ تو را دريافت او خون بهاي توست . و صد البته آن كه خانه نفس را به مقصد خدا و رسول ترك كرد از خود بيرون آمد و جلوه اي از تجليات او شد و گر نه چرا اجرش با او باشد؟

    مگر رسيدن غير از آن است كه او باشد و او ؟

    بي اغراق به حالت غبطه مي خورم و بر خويش افسوس .

    در خلوتهاي عاشقانه ات مرا از دعايت بي بهره نكن و از ياد نبر .

    از حق مي طلبم كه هماره صافي باشي نه صوفي !

    يا حق

    پاسخ

    سلام . از اينكه منو خواهر خودتون مي دونين خيلي ممنونم . راستش برام سعادتيه . اميدوارم لياقتشو داشته باشم ... اينكه هم راه باشي هم رونده خيلي سخته ، چون در نهايت مجبوري از خودت هم عبور كني ... ولي سختي ها معمولا نتيجه ي لذت بخشي دارند . مخصوصا كه ، به قول شما ، در عين سختي كشيدن ، لذت هم ببري ... من هم از شما التماس دعا دارم . از دعاي قشنگتون بينهايت سپاسگزارم ، البته براي صافي بودن ، صوفي بودن هم لازمه ... ياحق .