• وبلاگ : دفترچه يادداشت
  • يادداشت : من يوسف
  • نظرات : 6 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خواهر خوبم سلام

    زليخا كه خيال مي كرد عاشق جمال يوسف است ، عاشق نبود ، خود خواه بود ؛ وگر نه عشق آدم را به آسمان مي برد نه به قعر زمين .

    عشق نرديان آسمان است نه دستاويز شهوت زمين.

    يوسف كه دل با آسمانيان داشت بنده مخلص نام گرفت كه معشوقش درباره اش فرمود : ( انه كان من عبادنا المخلصين ) تا به عالم بياموزد عشق چسيت و عاشق كيست . تا به عالم بياموزد كه آنچه يوسف را از قعر چاه به اوج عزت بالا برد عشق بود و آنچه زليخا را از اوج عزت به حضيض ذلت كشيد ، هوس . بلكه اهل دل فرق ميان هوس و عشق را دريابند .

    حالا من و تو يوسف مصر وجوديم و به قعر چاه طبيعت نشسته . آيا عاشق شده ايم تا از چاه بدر آئيم ؟ آيا عاشق خواهيم شد ؟ يا قرار است ...

    اي مرکز دايره امکان

    وي زبده عالم کون و مکان

    تو شاه جواهر ناسوتي

    خورشيد مظاهر لاهوتي

    تا کي ز علايق جسماني

    در چاه طبيعت تن ماني

    تا چند بتربيت بدني

    قانع به خزف ز دّر عدني

    صد مُلک ز بهر تو چشم براه

    اي يوسف مصري به در آي ز چاه

    تا والي مصر وجود شوي

    سلطان سرير شهود شوي

    دلت عاشق و جانت هماره مشتاق باد .

    يا حق

    پاسخ

    سلام . فكر ميكنم يوسف بودن خيلي سخته . خب البته زليخا بودن هم سخته . ولي يوسف بودن سخت تره . يعني عاشق بودن خيلي سخته ... واقعا آيا عاشق شده ايم ؟ ... ممنون از دعاي قشنگتون . يا حق .