در اين روزهاي دلگير انگار بي انتها
و در خلال انديشه هايي هرچند بي رمق
منم که املاي بودنم ميشود چه سخت
در اين روزهاي آفتابي انگار دلتنگ
منم که رج به رج ز سايه هاي خيلي سرد
پيله بند پيله ئ تنهايي خويشم
منم در زير پاي عابران،آن پيله ئ کوچک