ماهي خونه ي رضوان اينا را بيشتر ديدم ... درست تو زماني که خودم يا در اوج تنهايي بودم که هواسم به تنهايي ماهي نبوده يا اينقد دور و برم شلوغ بوده که ماهي به چشمم نيومده ...
عجيب نيست ... توي اين دوره و زمونه خيلي چيزا ميتونن خيلي بهتر از آدما همدردهاي خوبي براي آدم باشن!
منم براي ماهي قرمز توي تنگي که الان چند سالي هست خونه ي مامان و بابام زندگي مي کنه و کاملا هم تنهاست زياد دلم سوخته. گاهي زمان هاي طولاني بهش زل زدم و فقط اميدوار بودم که فاقد احساس باشه و تنهايي رو درک نکنه.
شنيدي ميگن ماهي ها جزء کم هوش ترين موجودات هستن؟ به اين دل خوشم...