ميشه نهايت شرمندگي و استيصال.
ميشه غصه ي بي پايان... اگر دلي در کار نباشه.
درضمن"هرکاري که تو زندگيت انجام بدي ناچيزه...ولي خيلي مهمه که انجامش بدي چون که غيرتوکسي انجامش نداده
مثل وقتي يکي پا تو زندگيت ميذاره ونيمي ازتوبهت ميگه آمادگيشوندارم ونيمه ديگت مي گه يه کاري کن تاابدمال خودت بشه"
همه ظرفيتشودارن ولي درحدوسعشون
ظرفيت ماآدماباهم فرق داره
ظرفيت وجوديمونوميگم
مابايدبريم جلو وصبرکنيم
حالااينکه کي لبريز شيم باخداست
اگه دلي بشکنه وتنهابشه بايدببريش پيش هموني که درستش کرده تاواست وصلش بزنه
سلام دوستم ...
اينکه آدم سرش درد بکنه براي هر دردسري اصلا ساده نيست! گاهي ميشه گرفتاري براي يک عمر آدم ...
حرف زدن کلا کار ساده اي نبود ... الان هم برام از سخت ترين کارها شده!
همه دلها عشق ميخواهند ... همه دلها به دنبال عشق ميروند ... بحث ظرفيتش نيست ، خطا ميکنند ... هنر اين است که بتواني دست دلت را بگيري که هر جا اشتباه رفت او را برگرداني ...
ظرفيت هيچ دلي محدود نيست ... گاهي عشق اشتباهي وارد دلمان کرده ايم و دي ان اي (!) عشق با دلمان سازگار نيست، احساس خفگي ميکنيم ...
به ياد داشته باش هر وقت دلت گرفت، شکست، تنها شد ...
حتي اگر کسي را داشتي دلت را پيش خودش ببري ...