من از بهار حرف می زنم . از شکوفه ای که نشکفته پرپر شد . دنبال مقصر می گردی ؟ بیا . من اینجا هستم . بیا قصاصم کن . به تو می گویم چگونه . دروغ نیست . خودت را از من دریغ کن . به همین راحتی . می خواهی ببخشی ؟ ببخش . ولی من این را از تو نخواستم . من فقط از تو خواستم با هم حرف بزنیم . مستتر شدی . خیال می کردم با تو حرف می زنم . ولی تو نبودی . خودم بودم که حرف می زدم . تو نمی خواستی ببخشی . دروغ بود . نگو که نبود .
حالا من از بهار حرف می زنم . هر چند پاییز بود . تو که می دانی . من هم که می دانم . اصلا چه توفیری می کند بهار یا پاییز . مهم این است که تو نبودی . شاید هم بودی . باز هم توفیری نمی کند . آنچه باید می بود ، نبود . دیگر نمی دانم که مهم چیست . شاید مهم کاری بود که نباید انجام می شد . نگذار به این نتیجه برسم که نبایدها از بایدها مهم ترند ، نبودها از بودها مهم ترند . من منتظرم . منتظرم که بگویی مهم من بودم . منتظرم حرف بزنی . و بگویی مهم آن چیزی است که بود . هر چند حالا دیگر نیست . منتظرم حرف بزنی ، نه برای اینکه حس کنم بخشیده ای مرا . من از اول هم گفتم این را نمی خواهم . من فقط از تو خواستم که با هم حرف بزنیم .
حالا من از بهار حرف می زنم . تو از هرچه می خواهی حرف بزن .
_ خداحافظی کن .
تموم شد .
آخرین سال ، آخرین ماه ، آخرین هفته ، آخرین روز ، آخرین ساعت ...
خداحافظی کن .
سخت نیست .
بخند و خداحافظی کن .
چشمهامو که می بندم ، یه صفحه ی خال خالی جلوم ظاهر میشه ، صفحه ی سفید با خال های سیاه ، که بی اختیار یاد آبله مرغون دو سال پیشم می افتم .
چقدر بی ریخت شده بودم ! از خودم می ترسیدم .
باید بفهمم که معنی قسمت های سفید این نیست که هنوز جا برای گذاشتن خالهای سیاه وجود داره .
معنیش اینه که اون صفحه در اصل سفید بوده و باید دوباره سفید بشه و باز جوید روزگار وصل خویش ...
مثل من که خوب شدم و جای همه ی اون تاولهای لعنتی از روی صورتم محو شد .
می فهمم ؟
حد من ، وقتی که من به عشق میل میکنم ، بی نهایت می شود .
بگذریم که حد تابع سینوسی هیچ وقت بی نهایت نمی شود .
چون از ” او “ گشتی همه چیز از تو گشت ،
چون از ” او “ گشتی همه چیز از تو گشت !
کتاب زبان فارسی 3 _ صفحه 92
تازه فهمیدم ؛
چشمان پر از اشک را دوست دارم ،
و از تماشایشان لذت می برم ،
به همان اندازه که دوست ندارم ، در مقابلم ، اشکی از چشمی ریخته شود ...
من هستم ،
پس خدا را شکر !
چیزی رو که به دیگران مربوط نمی شه ، نگو .
و چیزی رو که به تو مربوط نمی شه ، نشنو .
یعنی رسما کر و لال .
به خاطر چیزی که نوشتی و خط زدی ،
بهت نمره نمی دن .
الکی افسوس نخور !
تا میای یاد بگیری که چیکار کنی و چطوری ،
میگن نکن !
امان از دختر بودن !