روزی که همه ی تصورات و توهماتت به حقیقت می پیوندد ،
روز سختی است .
+ بعد از مدتی فهمیدم که درد دل کردن کلا کار بیهوده ای است . چون دیگران همان جملات مثلا آرامش بخش را مدام تکرار میکنند که خودت از حفظی ! برای آرام شدن 2 راه وجود دارد . یا خودت دست به کار شوی و خودت را قانع کنی ( آن هم با استدلال و منطق ) یا صبر کنی ( اصولا نصف چیزهایی که الان غم و غصه می پنداریشان ، بعد از مدتی برایت می شود: به درک و به جهنم و هر چی شد ، شد و غیره . یا می شود : دیگه وقت ندارم به این چیزها فکر کنم . یا : یادش بخیر . چه دغدغه هایی داشتیم ! یا ... ) .