خدانگهدار
تا چند ماه بعد
« ارزش زمان های باقی مانده بیشتر از زمان های گذشته است . »
مگه نه ؟
سال نو مبارک !
وقتی هستی ،
نبودنت بیشتر آزارم می دهد ،
تا وقتی نیستی ...
همین !
سحر از کنارم گذشت بی صدا
و من صبح را ندیده کور شدم
دو چشمم گرفت تاریکی شب
و من از بهار و نگاه و سپیده دور شدم ...
* چند سال پیش که تازه با ادبیات آشنا شده بودم این دو (مثلا ) بیت شعر رو نوشتم . فکرشم نمیکردم که یه زمانی وصف حال خودم بشه ...
دوستش ندارم
و دوستم ندارم ،
وقتی که با او هستم .
و متنفرم از تمام خاطرات مشترکمان ؛
من و منِ تنها
چنگ دل آهنگ دلکش می زند
ناله عشق است و آتش می زند
قصه ی دل دلکش است و خواندنی است
تا ابد این عشق و این دل ماندنی است
مرکز درد است و کانون شرار
شعله ساز و شعله سوز و شعله کار
خفته یک صحرا جنون در چنگ او
یک نیستان ناله در آهنگ او
نغمه را گه زیر و گه بم می کند
خرمنی آتش فراهم می کند
هر که عاشق پیشه تر بی خویش تر
هر دلی بی خویش تر درویش تر
در دل من داغ ها از لاله هاست
همچو نی در بند بندش ناله هاست
با خیال لاله ها صحرا نورد
دشت را پوید ولی با پای درد
می رود تا سرزمین عشق و خون
تا ببیند حالشان چون است چون
بر مشام جان رسد از هر کنار
بوی درد و بوی عشق و بوی یار
لاله ای را زان میان کرد انتخاب
لاله ای از داغ ها در التهاب
گفت : ای در خون تپیده کیستی ؟
تو حبیب ابن مظاهر نیستی ؟!
گفت : آری من حبیبم من حبیب
برده از خوان تجلی ها نصیب
قد خمیده ، رو سیاهی ، مو سپید
آمدم در کوی او با صد امید
در سرم افکند شور عشق را
تا به دل دیدم ظهور عشق را
بار عشقش قامتم را راست کرد
در حق من آنچه را می خواست کرد
ناله ام را رخصت فریاد داد
دیده را بی پرده دیدن یاد داد
دیدم از عرش خدا تا فرش خاک
پر شده از ناله های سوزناک ... *
.
.
.
یه زمانی حفظ بودمش . حالا دیگه نیستم .
* محمد علی مجاهدی ( پروانه )
همان موقع که در چشمهایت زل زدم
و با بی شرمی گفتم « تنهام » ،
باید تنبیهم میکردی .
باید خودت را نشانم می دادی
حالا هم دیر نشده
من منتظر دستهایت هستم
خودت را نشانم بده
اگر کورم
بگذار احساست کنم ...
کجایی ؟
شاید مغرورتر از گل سرخ شازده کوچولو ،
و شاید به همون اندازه بی آزار و بی دفاع ،
ولی نه به همون اندازه مهربون و عاشق ...
یعنی شازده کوچولوی من دلش برای من تنگ میشه ؟
تکرار میکنم : « این دفترچه برای هیچ کس است . »
دلم هوای دوست کرد
پر کشید
پرواز بلد نبود
افتاد
دست کشید .