حکایت آن دستها و آن چشمها را که شنیدند
شرمسار گشتند
و آشکارا حساب خود را از آنها جدا کردند .
اما همانها که عقب کشیدند و دست روی دست گذاشتند و به افسوس خوردن قناعت کردند ،
همانها ،
می دانند که داستان قلب ، داستان دیگری است .
قلب حافظه ای دارد به بلندای تاریخ ،
قلب می داند که از کجا آمده ،
و به کجا می رود ،
قلب هرگز چیزی را فراموش نمیکند .
و زجر میکشد ...